برای کیان عزیزم

ساخت وبلاگ
خانه دهدشتی مربوط به دوره قاجار است و در اصفهان، چهار باغ عباسی، دروازه دولت، خیابان مسجد باب الرحمه کوچه جهان نما، انتهای بن بست دهدشتی، پلاک ۱۱۰ واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۱۰۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.از اواسط سال 1395 مجموعه کافه هوگر با ارایه انواع نوشیدنی ها و دمنوش ها و نیز غذاهای سنتی اصفهان در حال سرویس دهی به همشهریان گرامی میباشداین اطلاعات ویکی پدیا درباره خانه دهدشتی ها. بعد از تریا و دمنوش و چای و قهوه نوبت به رستوران و پذیرایی با غذاهای سنتی اصفهان رسیده. جمعه ظهر به دعوت مامان منیزه رفتیم و خیلی هم خوش گذشت. هوا عالی...محیط عالی و غذا هم عالی.موقع ورود دم در ورودی یه میز بزرگ هست و پر از خرت و پرت که باید یکیش را انتخاب کنی به عنوان اسم میزت و با خودت ببری سرمیز و موقع حساب کردن ببری تحویلش بدی. اون میشه نماد میزت...اینم نماد میز ما اینم پسرک اخمو با نوشیدنی هنگام ورودشنمیخوای نخور مامان چرا این شکلی نگاش میکنیاینم وقتی فکر میکنی پشت منو قایم شدی کسی ازت عکس نگیرهشربت سکنجبین و خیارت که خیلی دوست داشتی. من اونجا فهمید برای کیان عزیزم...
ما را در سایت برای کیان عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kianemaman7 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 20:43

عزیزم دومین دندون شیریت هفتم اسفند 95 یعنی دقیقا در پنج سال و نیمگیت افتاد و جالبه که اینم خونه مامان منیژه افتاد...گذاشتی داخل ظرف و گفتی بزارم زیر بالشم. گفتم مامان فرشته دندون فقط برای اولین دنودن شیری که می افته هدیه میخره. گفتی حالا من میزارم ببینم میاره یا نه. گذاشتی زیر بالش و صبح بیدار شدی زیر بالش را نگاه کردی و گفتی مامان راست گفتی فقط برای اولین دندون میاره..این که افتاد اولین دندونی بود که در اورده بودی... برای کیان عزیزم...
ما را در سایت برای کیان عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kianemaman7 بازدید : 23 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 10:33

سال 2016 داره تمام میشه و سال 2017 داره میادشهر پر شده از بابانوئل و وسایل کریسمس و درخت کاج و تزئینات خوشگل و منم که عاشق کریسمس...تو هم تزئینات دوست داری و کلی براش ذوق میکنیو البته که کارتونهای کریسمس هم بسیار موثره در به وجد اوردن شماهااینم شما کنار درخت کریسمس عمو نوروز....اونام که تو پلاستیک دستته کیک خامه اییه و به زبون تو از اون کیک خامه ای سوراخا....خیلی دوست داری و هر دفعه میگی میریم عمو نوروز کیک خامه ای بخریم.اینم شما و بابانوئل خیابون حکیم نظامیو اما جشن سال نو مهدکودک...و تصمیم مامان و کیان برای خرید لباس بابانوئل...یه روزم ونده به جشن مهد کودک یادمون افتاددکه لباس بابانوئل بخریم و دوتائی رفتیم دنبالش..از ساعت 6 عصر خیابونها و مغازه ها را گشتیم تا ساعت 10 شب بالاخره یه دست لباس بابانوئل البته یک سایز بزرگتر پیدا کردیم..اینم شام بعد از فتح لباس...که کیان از خوشحالی نمیدونه چکار کنهساعت 11 شب رسیدیم خونه و رسما غش کردیم..صبح مامان مهسا مجبور شد ساعت 5 صبح بیدار بشه تا لباس یک سایز بزرگتر شما را اندازه تنت کنه.اینم بابانوئل کوچولوی من در حال رفتن به مهد کودکخوشبختانه تو مهد برای کیان عزیزم...
ما را در سایت برای کیان عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kianemaman7 بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 5:09

پسر خوبم تنها سالی که نیم سالگیتو جشن گرفتیم سال اول زندگیت بود که 6 ماهگیتو 7 اسفند جشن گرفتیم. دیگه همیشه وقتی 7 اسفند میشد یادم بود که نیم سال به عمرت اضافه شده ولی جشنی در کار نبود. تا دیشب که مامان برای یکی از دوستانش میخواست شیرینی بگیره و اسم شیرینی فروشی که اومد گیر دادی میخوام کیک بخرم و شمع و فشفشه و ...عاشق این کاری به عناوین مختلف. اتفاقی یادم اومد که 5.5 ساله میشی امروز و بهت گفتم باشه میتونی تولد 5.5 سالگی بگیری. تو شیرینی فروشی کیک انتخاب کردی و فشفشه و شمع و بادکنک...خیلیه م ذوق کردی. کیک را بغلت گرفتی تا اومدیم خونه به بابا هم گفتی بخاری ماشین را خاموش کن کیکم خراب میشه.رسیدیم خونه گفتی بادکنک هامو باد کن و خورت هم محل کیک را مشخص کردی و خدوت هم شمع و فشفشه ها را چیدی روی کیک...به کسی نگو 5 را وارونه گذاشتی.با عشق روشن کردی بادکنک هاتوم ریختی پشت سرت یعنی خیلی تولدت خوشمل بشههرچی شمع تو فریز داشتیم هم چیدی روی کیکت..همون اول توت فرنگی و اناناس روشم برداشتی انداختی دور گفتی خوشم نمیاد.عشقم تولد 5.5 سالگیت مبارک....همیشه همینقدر عاشق و بااحساس و دنبال هیجان بموناینم بعد برای کیان عزیزم...
ما را در سایت برای کیان عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kianemaman7 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 5:09

نزدیک یک سال پیش white castle یاه مون برند معروف قلعه سفید تو شهر ما نمییندگی زد و از اونجائی که بابا قبلا تعریفشو شنیده بیود و نزدیک خونمون هم بود رفتیم ...و رفتن همانا و عاشق شدن تو هم همانا....تو جز معدود بچه هایی هستی که پیتزا نمیخورند...کلا میونه ای با پنیر پیتزا و مخلفاتش نداری..ولی اسلایدرهای قلعه سفید قلبتو ربود...مخصوصا که برات گفتیم غذاش سالمه و بدون روغنه و دیگه هربار در هر موقعیتی بتونی مامان مهسا را میپیچونی که بریم قلعه سفید....بعد یه مدت قلعه سفید یه شعبه دیگه زد به اسم قلب سفید اونطرف خونمون...و اینطوری بود که ما یا قلب سفیبدیم و یا قلعه سفید...هربار هم تو برامون توضیح میدی که قلب سفید یعنی سالمه و بخوریم قلبمون سیاه نمیشه.اشتراک قلب سفید هم برات گرفتیم که دیگه یه وقتهایی هوس میکنیم راه داشته باشیماینم منو و انتخاب تو هم همیشه اسلایدر مرغ بدون پنیر...با سیب زمینی...البته الان دو هفته ای میشه که یه دونه با پنیر هم سفارش میدی...خوردنت هم خنده داره...بدون پنیرها را باز میکنی و فقط مرغ داخلشو میخوری...ولی با پنیر را میگی نمیشه پنیرش میچسبه بهش باید گاز بزنم کامل بخورماینم ف برای کیان عزیزم...
ما را در سایت برای کیان عزیزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2kianemaman7 بازدید : 16 تاريخ : يکشنبه 8 اسفند 1395 ساعت: 5:09